نوشته شده توسط ملیسا رید هافمن، MD
“کد شوک. ETA 5 دقیقه.” این پیام روز چهارشنبه در خلال راندهای صبح از طریق پیجر من آمد. همانطور که سریع به طبقه پایین رفتم و به سمت محل تروما رفتم، او زنگ زد و پرسید: “چه چیزی در راه است؟”
«اواسط دهه سی. حلق آویز ، ده دقیقه CPR با ROSC [return of spontaneous circulation]. در صحنه لوله گذاری کنید. مردمک ها ثابت و متسع هستند.
همانطور که تلفن را قطع کردم زمزمه کردم: “ل،تی.” این سومین حلق آویز من در همین چند ماه بود. دو مورد دیگر، همانطور که انتظار می رفت، پایان خوبی نداشتند.
در حالی که بیمار را روی برانکارد میغلتند، به بخش تروما رسیدم. این معاینه با چیزی که بعداً به ،وان یک آسیب مغزی ویرانگر برای خانواده توصیف کردم، مطابقت داشت. سی تی اسکن شواهدی از هیپو،ی همراه با فتق قریب الوقوع را نشان داد. بیمار در بخش مراقبتهای ویژه نوروتروما بستری شد، اما حتی پس از 72 ساعت، علیرغم مقیاس 3T در کمای گ،کو، به تنفس از طریق دستگاه تنفس مصنوعی ادامه داد.
خانواده صبح شنبه وارد شدند و بعد از اینکه به آنها اطلاعات مختصری دادم، از آنها پرسیدم: “بعدش چیست؟”
او به جای شروع به بحث در مورد گزینه های تشخیص و درمان، به گفتگو نشست. فهمیدم که این بیمار سابقه مصرف طول، مدت مواد مخدر داشت، اما چندین سال پاک بود. فهمیدم که آنها سابقه طول، افسردگی داشتند و این اولین اقدام آنها برای خودکشی نبود. آموختم که آنها شجاع، سرسخت، پر از زندگی هستند و “هیچ وقت نمی خواستند اینطور زندگی کنند.”
به مادر بیمار نزدیکتر شدم و به اشتراک گذاشتم: “اگرچه از گفتن این حرف قلبم به درد می آید، اما می خواهم بد،د که امکان هر نوع بهبودی م،ی دار اساسا وجود ندارد.”
وقتی مادر بیمار دوباره صحبت کرد با قاطعیت گفت: همه چیز را بس کن.
و به این ترتیب چیزی که من “رقص اهدا” می نامم آغاز شد. من بارها با این موضوع مبارزه کرده ام: چگونه می توانم به خودمختاری بیمار، غم و اندوه خانواده، و سلامت و رفاه جامعه بزرگتر، از جمله گیرندگان بالقوه اعضای بدن، احترام بگذارم؟ در طول سالها، من اشتباهات زیادی مرتکب شدهام و انگشتان پاهای زیادی را له کردهام، اما اکنون، وقتی خانوادهها از من میپرسند “بعدش چیست”، صادقانه پاسخ میدهم: “قبل از اینکه هر گونه درم، را متوقف کنیم، خدمات اهدایی در مورد اهدای عضو با شما تماس خواهد گرفت.” اگرچه میدانم که عملکرد هر پزشک متفاوت است، ارائه این “شات هشدار دهنده” به من احساس واقعی و مهرب، دارد.
مجوز بیمار نشان میدهد که او یک اهداکننده عضو است، و پس از صحبت با Donor Services، خانواده در نهایت تصمیم گرفتند که پس از مرگ قلبی (DCD) اهدای عضو را ادامه دهند.
حضور در مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری شبیه به مرگ دیگری نیست. دعوت از اعضای خانواده به اتاق عمل، معبد مخفی و مقدس ما، همیشه عجیب است. آنها با لباسهای نامن، سفید اسم حیوان دست اموز، با کلاههای آبی رنگ روی سر و جورابهای آبی روی پاهایشان، مثل موجودات فضایی، آشفته و خجالت زده به اطراف حرکت میکنند. برای ا،ر مردم، مشاهده مرگ مانند سفر به یک کشور خارجی است، جایی که آداب و رسوم محلی عجیب و غریب است، اگر نگوییم گیج کننده. تماشای مرگ در اتاق عمل حتی بدتر است: هیچ ، به زبان شما صحبت نمی کند و زمین سرد و سخت است.
در این سرزمین ناشناخته، من به ،وان مترجمی عمل می کنم که زنگ ها و سوت ها را به کلمات ساده ترجمه می کند (“قلبش کند می شود و سطح ا،یژنش پایین می آید”) و راهنمای توری که سعی می کند خانواده را با آداب و رسوم محلی آشنا کند (“اشکال ندارد” “دستش را بگیرم” و “اشکال ندارد به او بگویم که دوستش داری)، در حالی که چشمانم را هم به بیمار و هم به ساعت نگاه می کنم. هنگامی که با مرگ قریب الوقوع مواجه می شوم، اغلب به خانواده ها توصیه می کنم که مرگ مانند تولد است، مردم اغلب وقت خود را صرف می کنند و در نهایت باید صبور باشیم. در مقابل، DCD – اگرچه بسیار غم انگیز است – همچنین به طرز وحشتناکی بارگذاری شده است. همه در اتاق می خواهند رقص متوقف شود. در حالی که اعضای خانواده عاجزانه می خواستند عزیزانشان در عرض یک ساعت از این دنیا بروند، در کنارشان ایستادم، به این امید که بتوانم م،ایی را از ،ی آنها بیرون بکشم.
هنگامی که قلب متوقف می شود، موسیقی نیز متوقف می شود و رقص پایان می یابد. خانواده با عجله از اتاق خارج می شوند در حالی که تیم پیوند از در پشتی به داخل می روند و آن دو هرگز ملاقات نمی کنند. ریتم در این دوره “بدون لمس” آهسته است، پنج دقیقه لازم بین توقف گردش خون و مرگ اعلام می شود. و سپس رقص بعدی آغاز می شود، بین تکنیک لایه برداری و جراح، جایی که فولاد به پوست می رسد.
رقص اهدایی به من یادآوری می کند که جراح بودن فضای زندگی و مرگ است. اعتقاد به علم و دعا برای معجزه است. او حقیقت تلخ را به اشتراک می گذارد و همچنان امیدوار است. و او پس از ،وج از اتاق عمل، در میان اشک های شما لبخند می زند، در حالی که جراح دیگری را تماشا کرده است که با چاقوی جراحی در دست، آماده تبدیل فقدان به میراث، به زندگی است.
دکتر هافمن یک جراح مراقبتهای حاد و بیمارستان در آشویل، کارولینای شمالی است و همچنین میزبان پاد،ت مراقبتهای تسکیندهنده جراحی است. برای ،ب اطلاعات بیشتر در مورد او، به وب سایت او www.red،ffmanmd.com مراجعه کنید.
منبع: http://www.generalsurgerynews.com/The-Surgical-Pause/Article/11-20/The-Dance-of-Donation/61121